https://srmshq.ir/rvsu1y
کرونا... کلمهای که این روزها مهمان ذهن همه مردم ایران و جهان شده و فکر همه را بهنوعی به خودش مشغول کرده است. حالا هر روز همه مردم جهان چشم و گوش به رسانهها دارند تا ببینند چه زمانی خبری از تولید واکسن یا مهار این ویروس منتشر میشود. ویروسی که با آمدنش اقتصاد و روابط اجتماعی و فرهنگی را در دنیا مختل و نوع جدیدی از زندگی را تحمیل نمود. کاری که حتی ایدز و سارس و ابولا هم نکردند. حالا روزهای بسیاری در پیش است که یا کاملاً با وجود این ویروس عجیب و غریب کنار بیاییم و یا آن را از بین ببریم. خوشبینیهای اولیه در مورد اینکه تا تابستان امسال وجود این بیماری کمرنگ خواهد شد طبق شواهد به بدبینی تبدیل شده است و حالا گویی باید خود را آماده همنشینی طولانیمدت با این ویروس بکنیم. آن هم درحالیکه حساسیتهای عمومی نسبت به این ویروس و خطراتش رو به کاهش است و آمار مبتلایان و فوتشدگان این بیماری سر کاهش ندارد.
در بخش جامعه این شماره سرمشق تلاش شد از زوایای مختلف به این بیماری و اثرات آن پرداخته شود... در گفتوگوها و گزارشها و یادداشتهایی از تأثیر اجتماعی و روانی آن بر مردم تا اثرات اقتصادی آن بر کسبوکار شهروندان. کمی هم از نظر علمی به ساختار این ویروس و بیماری پرداختهایم و از تجربههای یک ایرانی در کانادا از این بیماری نوشتهایم. البته به اقتضای اهمیت موضوع تعداد صفحات بخش جامعه از همیشه بیشتر است اما تلاش کردهایم با استفاده از دانش و تجربه نویسندگان و مصاحبهشوندگان این شماره مطالبی خواندنی و ماندگار گردآوری کنیم...
زمین؛دستهایش را میشوید،
هوا نفس میکشد،
و آب ،خودش را درآینه آسمان نگاه میکند،
کوهها از میان ابرها سرک میکشند
ماهیهادرجویهای کنار خیابان میرقصند،
قمریها روی تیر چراغ برق لانه میسازند
و من و تو با هم تنها در خانه میمانیم
چه اتفاقی از این زیباتر...
مهناز عامری مجد
پزشک معتمد سازمان ملل
https://srmshq.ir/2yfkpb
کرونا از دسته RNA ویروسهاست که منجر به سرماخوردگیهای معمولی طی سالیان دراز شده اند. از بیماریهای دیگری که از گروه کرونا ویروسها باعث همهگیریهای وسیع شده است سارس (SARS) و مرس (MERS) را میشناسیم ویروس کووید ۱۹ هفتمین عضو خانواده کروناویروسهاست که در آخرین ماه سال ۲۰۱۹ در ووهان چین دیده شد.
این ویروس احتمالاً از خفاش به انسان و با واسطه مورچهخوار انتقال یافته است. علائم ابتلا به کووید ۱۹ شامل علائم اولیه و قدیمیتر مثل تب، بدندرد، سرفههای خشک و گرفتگی بینی میباشد و علائم جدیدتر آن شامل اختلال تفکر، فراموشی، التهاب دیواره قلب، اسهال، استفراغ مکرر و مقاوم، کاهش حس بویایی و چشایی و لامسه، بثورات و خونریزی پوستی میباشد. علائمی همچون عطسه، آبریزش بینی و خلط فراوان جزو علائم بسیار ناشایع کروناویروس بوده و ابتلا به آن تا حدودی ابتلا به کووید ۱۹ را رد میکند. علت اصلی بروز این علائم یا ناشی از تهاجم مستقیم ویروس و یا ناشی از اختلال سیستم ایمنی بهصورت پاسخ بیش از حد میباشد. ایمنی جمعی در قبال ابتلا به ویروس کووید ۱۹ در صورتی اتفاق میافتد که حداقل ۵۵ تا ۷۰ درصد جمعیت به آن مبتلا شوند.
قرنطینه
قرنطینه به معنی محدودیت جابجایی و فعالیت افراد سالمی است که در دوره کمون یک بیماری واگیردار در معرض آن قرار گرفتهاند.زمان قرنطینه معادل طولانیترین دوره نهفتگی بیماری میباشد.دوره نهفتگی کووید ۱۹ بین ۲ تا ۱۴ روز است.
بهطورکلی چهار سطح قرنطینه وجود دارد:
سطح اول شامل ایزولاسیون بیمار یعنی جداسازی بیماری که بیماری وی قطعی شده است به مدت ۱۴ روز میباشد. سطح دوم قرنطینه افراد در تماس با بیمار میباشد.سطح سوم بهصورت فاصلهگذاری اجتماعی در شرایطی که تعداد زیادی از مردم درگیر بیماری باشند و با پرهیز از تجمعات و اماکن شلوغ بهصورت داوطلبانه میباشد
سطح چهارم قرنطینه در حقیقت برقراری حکومتنظامی و قفل کردن(Lock Down) جامعه بوده و تخطی از قوانین آمدوشد جرم تلقی میشود. سطح چهارم قرنطینه در ووهان چین, تایوان و شهرهایی از فرانسه، آلمان، ایتالیا و اسپانیا اجرا شد.
درمان
درمان شامل داروهای ضدویروس که عمدتاً داروهای درمان بیماری ایدز میباشند و دوم داروهای تعدیل کننده سیستم ایمنی است. مثلاً آزیترومایسین که در واقع یک آنتیبیوتیک میباشد و کلروکین که در واقع یک داروی درمان روماتیسم مفصلی یا ضد مالاریا میباشد برای کاهش عوارض استفاده میشود. درمان بهصورت تزریق پلاسما یا سرم بیمارانی که قبلاً مبتلا شده بودند نیز از درمانهای جدید و برای استفاده از پادتنهای آمادۀ موجود در بهبودیافتگان میباشد.
بیمها و امیدها
عوامل نگرانکنندهای در جهت تولید دارو و واکسن ضدویروس کووید ۱۹ وجود دارد ازجمله آنها میتوان به جهشهای سریع و زیاد این ویروس شبیه آنچه که در ویروس اچ آی وی یا ایدز صورت میگیرد اشاره کرد. تظاهرات متغیر بیماری در نژادها، فصول مختلف و در شهرهای متفاوت روند درمان و تولید دارو را سختتر میکند. ناشناخته بودن بیماری و احتمال تداخلات دارویی داروهای جدید با قدیم درمان را دچار مشکل میکند برای مثال افرادی که مصرفکننده داروی ایبوپروفن بودهاند عوارض ریوی بسیار شدیدتری نسبت به دیگران داشتهاند
و یا در مورد کسانی که داروی هیدروکسیکلروکین استفاده میکردهاند مصرف داروهای ضد تهوع مثل اندانسترون یا متوکلوپرامید باعث ایست قلبی بیماران شده است.
میزان و نوع ایمنی ایجاد شده پس از ابتلا به این بیماری بسیار ناشناخته و متغیر میباشد برای مثال دیده شده که میزان ایمنی ایجاد شده پس از ابتلا در افراد سالمند بهمراتب بیشتر از جوانان بوده است و یا اینکه میزان ایمنی ایجاد شده پس از ابتلا، به هر میزان که بالا بوده باشد احتمال کاهش آن و ابتلاء مجدد فرد وجود دارد.
حداکثر زمانی که پیشبینی شود ایمنی در بدن فرد باقی بماند حدود ۶ ماه بیشتر نمیباشد.
اما آنچه که امید ما را در تولید دارو و واکسن علیه کووید ۱۹ زیاد میکند آن است که حدود ۸۰ درصد کسانی که مبتلا میشوند بدون علامت خاصی خودبهخود بهبود مییابند. از هر ۶ نفر فرد مبتلا فقط حدود یک نفر دچار علائم شدید کووید ۱۹ میشود همزمان دهها کشور پیشرفته از لحاظ صنایع دارویی وارد عرصه تولید داروی ضدویروس و نیز واکسن شدهاند. داروهای جدیدی مثل فاویپیراویر تأثیر قابل قبولی بر روی بیماران بدحال داشتهاند. احتمال دستیابی بشر به واکسن تا پایان سال ۲۰۲۰ وجود دارد.
تا آن زمان باید فاصله اجتماعی را رعایت کرد، از ماسکهای استاندارد در مجامع عمومی و در تماس با بیماران استفاده کرد و با بهبود تغذیه استراحت و ورزش سیستم ایمنی بدن را ارتقاء بخشید.
https://srmshq.ir/3o8pku
تعطیلی، رکود، تحریم، استرس، افزایش قیمتها...
***
چرخ اقتصاد کشور لنگ که میزد، کرونا هم آمد و آتش به جان بازار و کاسبیها زد، در کرمان هم مثل همه جا شاهد ضربههای محکم کرونا بر پیکره اقتصاد هستیم.
این در حالی است که کرونا شب عید آمد و ته مانده امید بازاریان برای رونق آخر سال را هم ناامید کرد و کسبه ماندند و جنسهای روی دست مانده و چکهای پاس نشده، یکی از زرگرهای کرمانی در بازار حاجآقا علی با اشاره به تأثیر کرونا بر زندگی مردم و بهویژه آنهایی که شغل آزاد دارند و مزدبگیر دولت نیستند، میگوید: شاهد این هستیم که فروش طلا توسط مردم زیاد شده است و خیلیها طلا میفروشند تا چکهای آخر سالشان را پاس کنند.
وی از کاهش خرید طلا در کرمان خبر میدهد و بازار طلا را با وجود شیوع کرونا و همچنین گرانی این فلز گرانبها کساد میخواند.
در عین حال یک نانوای جوان که در شهرک صنعتی مشغول فعالیت است، میگوید: هرچند نانواییها جزو مشاغلی بودند که به علت کرونا تعطیل نشدند، اما بسیاری از مردم از ترس ابتلا به کرونا اقدام به پخت نان در خانه کردهاند و برای همین میزان فروش نان هم کاهش پیدا کرده است اما با این حال نسبت به سایر اصناف اوضاع این صنف بهتر است.
او ادامه میدهد: سه کیسه از پخت روزانه در نانوایی ما به علت شیوع ویروس کرونا کاهش یافت و از طرفی بسیاری از شهروندان به روستاها سفر کردند و این موضوع هم بر کاهش فروش نان تأثیر گذاشته است.
وی خاطرنشان میکند: هرچند فروش نان در این ایام کاهش داشته است اما دخلمان به خرجمان میخورد و از پس هزینهها برآمدیم.
یکی از قصابهای کرمانی در خیابان نادر هم از کاهش فروش گوشت به علت تعطیلی رستورانها و تالارها در دوران شیوع کرونا خبر میدهد و میافزاید: مشتریان خانگی مانند قبل از کرونا برای خرید گوشت میآیند، اما از آنجایی که فروش گوشت کم شده است ما مثل گذشته نمیتوانیم گوشت مورد نظرشان را به آنها بدهیم، مثلاً اگر قبلاً کسی گوشت بدون چربی هم میخواست میتوانستیم، اما الآن باید چربیها را هم به مشتریان خانگی به همراه گوشتشان بدهیم.
شاید این سؤال به ذهن شما هم بیاید حالا که فروش گوشت کمتر شده است، آیا گوسفندان هم با شرایط متفاوتی نسبت به قبل از شیوع کرونا مواجه میشوند، آیا ممکن است گوسفندها هم مانند جوجههای زبانبسته سر به نیست شوند. اما نگران نباشید این قصاب در این باره میگوید: گوشت گوسفند هیچ زمان روی زمین نمیماند و امسال هم با توجه به بارندگیهای خوبی که داشتیم، بسیاری از دامداران، دامها را نگه داشتهاند و نمیفروشند تا پروارشان کنند.
اما به نظر میرسد مراکز و فروشگاههای فرهنگی و هنری جزو مشاغلی هستند که ضرر زیادی را با شیوع کرونا متحمل شدهاند، یک کتابفروش در حوالی میدان کوثر اظهار میکند: در زمان قرنطینه بهطور کامل تعطیل بودیم اما اخیراً فعالیت کتابفروشی را مجدداً فعال کردهایم. وی ادامه میدهد: فروش آنلاین بههیچوجه جایگزین فروش اصلی در کتابفروشی نمیشود و با زیرساختهای نامطلوبی که داریم، صحبت درباره فروش اینترنتی بیشتر شبیه یک شوخی است.
در این میان میتوان به لیست بلندبالایی اشاره کرد که با محدودیت مطلق در ایام نوروز کرونازده مواجه شدند. آرایشگاههای مردانه و زنانه، کافیشاپها، رستورانها و فستفودها، خشکشوییها، گیمنتها، تالارهای عزا و عروسی و بسیاری مشاغل دیگر. حالا حساب کنید چه تعداد از شاغلان این مشاغل دچار مشکلات مالی و بیکاری و حتی ورشکستگی شدهاند و اگر همت بلند برخی مالکان املاک تحت اجاره نبود احکام تخلیهای بهمراتب بیش از امروز صادر میشد.
از سوی دیگر در شرایط فعلی که محدودیتها تا حد زیادی برداشته شده به دلیل عدم پایان کرونازدگی جهانی باز هم درآمد این مشاغل به سطح قبلی باز نخواهد گشت به دو دلیل... یکی احتیاطهای بیش از گذشته عموم مردم در مراجعه به اصناف و مراکز خدماتی و دیگری کاهش توان مالی مردم به دلیل ترکیب تأثیر کرونا بر اقتصاد و ادامه تحریمها... در این شرایط با افزایش قیمتها مردم مانند گذشته دست در جیب خود نمیکنند و این موضوع با کاهش تبادلات پولی همه را با مشکل مالی مواجه میکند.
روی دیگر سکه فعالیتهای شغلی حتی برای آنها که کار و بارشان تعطیل نشد استرس بالا در حین فعالیتهای روزانه بود قاعدتاً بیشترین استرس مربوط به کادر درمانی و پزشکان و پرستاران خصوصاً در بخشهای عفونی و خانوادههای آنها بود و هست. این افراد ماههاست که در سختترین شرایط شغلی ممکن به فعالیت مشغولاند درحالیکه تعدادی از همکاران خود را به دلیل ابتلا به کرونا از دست دادهاند و حتی با رزمندگان دفاع مقدس مقایسه میشوند. امکان درگیری آنها با بیماری بسیار زیاد است و علاوه بر این به دلیل شرایطشان از زندگی عادی در کنار خانواده خود نیز محروماند.
در کنار این افراد به دلیل تعطیل نبودن بسیاری از مشاغل و خدمات ضروری در ایام کرونا سطح استرس افرادی مانند قضات و وکلا و کارمندان و آتشنشانها و افراد مرتبط با خدمات درمانی اورژانسی نیز بسیار بالا بود چه اینکه همواره مجبور به فعالیت در مکانهایی هستند که جمعیت زیادی از مردم در آن تردد دارند.
بههرحال چه بخواهیم و چه نخواهیم کرونا تأثیر خود را بر زندگی و شغل افراد مختلف جامعه گذاشته است. یا مشاغل آنها را کساد نموده و یا استرس افراد فعال را بسیار بالا برده و مجبور به رعایت تشریفات بسیار بهداشتی و پیشگیرانه شدهاند. کار کردن دیگر شرایط سابق را ندارد و شاید زمان زیادی باید بگذرد تا چرخ کار و کسب بسیاری از مردم به روال سابق بچرخد.
https://srmshq.ir/yo3kgl
نابودی طبقۀ متوسط خشم و نفرت را گسترش میدهد
گفتوگو با نعیما محمدی؛ دکترای جامعهشناسی سیاسی
***
گفته میشود بیماریهای واگیردار هم انسانها و هم جامعۀ انسانی را درگیر و بیمار میکند؛ ما هم در این چهار ماه که از شیوع کرونا میگذرد، به چشم خویش دیدهایم که یک ویروس چگونه همۀ بخشهای زندگی فردی و اجتماعی ما را درگیر خود کرده است. دست دادن، بغل کردن و بوسیدن شاید قبل از کرونا خیلی عادی بود و اهمیت آن به چشممان نمیآمد، اما محروم شدن از همین سادهترین اجزای ارتباطی، طعم تلخی دارد که هنوز هم ما را میآزارد. حالا محدودۀ صمیمیت ما تبدیل به محدودۀ سرایت ویروس شده است. هیچ مسئلهای بهاندازۀ کرونا قابلیت درگیر کردن همۀ جامعه را نداشته است؛ کرونا بسیاری از معادلات قدرت را در جوامع مختلف و در جامعۀ ما بر هم زده است؛ تغییرات و محدودیتهایی در سنتها و آیینهای مذهبی مختلف ایجاد کرده که تا پیش از این سابقه نداشته است؛ رکود و تورمی که با شیوع کرونا در جامعۀ ما شدت گرفت، موجب تضعیف طبقۀ متوسط و رو به زوال رفتن آن و تشدید آسیبهای اجتماعی شده و خواهد شد. در مورد همۀ این مسائل در چند ماه اخیر زیاد شنیده و خواندهایم؛ در گفتوگوی تلفنی که با «نعیما محمدی» دکترای جامعهشناسی سیاسی داشتم از آسیبهای اجتماعیای که کرونا برای ما ایجاد کرده و در پی دارد، پیامدهای زوال طبقۀ متوسط بر اثر فشارهای اقتصادی ناشی از کرونا، راههای کاهش آسیبهای روانی و اجتماعی و برخی دغدغههای اجتماعی دیگرِ این روزهایمان صحبت کردیم. او بحران اصلی را ناشی از اجبارها و محدودیتهای جامعۀ مدرن برای انسان میداند که اگر نبود، مواجهۀ ما با کرونا هم اینقدر پیچیده و بحرانی نمیشد؛ او همچنین معتقد است کرونا هم مانند همۀ بحرانهای دیگر در کشور ما ثابت کرد بدون ارتباط مؤثر و مفید با افراد و جامعۀ مدنی عملاً هیچ کاری از دست دولت برنمیآید و مسئله اینجاست که سیاستگذاران، درسی که باید از این بحرانها بگیرند را نادیده میگیرند و این است که معضلات در جامعۀ ما تکرار و تشدید میشود.
***
بایدها و نبایدها و محدودیتهای فراوانی که کرونا بر روابط انسانی ما اعمال کرد، چه اثراتی بر مناسبات اجتماعی جوامع در درازمدت خواهد داشت؟
من اساساً محدودیتهای کرونا را با نگاه دیگری میبینم و معتقدم کرونا هم بخشی از زندگی است که جامعۀ مدرن قابلیت تحمل آن را ندارد. فلسفۀ جامعۀ مدرن، انسانها را به سمت مصرف میبرد و به آنها به چشم نیروی تولید و در عین حال مصرفکننده نگاه میکند؛ کرونا درواقع این فرایند مدرنیته را فلج کرد و با فلج شدن آن، انسانِ مبدلشده به یک نیروی کار که ماهیت زندگی را فراموش کرده بود، مجبور شد زندگی کند؛ چیزی که مدرنیته جلوی آن را گرفته بود و ما را مجبور میکرد که همدیگر را نبینیم. پایۀ مدرنیته بر مبنای فردگرایی است، اما با شیوع کرونا محدودیتهای روابط برعکس شد؛ روابط رسمی و کاری محدود شد و روابط شخصی و خانوادگی افزایش پیدا کرد. کرونا پدر و مادر شاغل را خانهنشین کرد و دختر و پسر را مجبور به ماندن در خانه کرد؛ زن و شوهر، خواهر و برادر، پدر و فرزند و مادر و فرزندی که قبل از آمدن کرونا همدیگر را خیلی کم میدیدند و تعاملشان در موارد اضطراری بود که جامعۀ مدرن به آنها تحمیل کرده بود، مجبور به ماندن در خانه شدند و بیشتر همدیگر را دیدند؛ از سوی دیگر، کرونا روابط رسمی را محدود کرد و حضور در محیط کار برای مدتی قطع و محدود شد. از این دیدگاه کرونا نظم حاکم بر جامعۀ مدرن را که به انسان در جوامع مختلف از جمله در جامعۀ ما تحمیل کرده بود، دچار وقفه و تغییر کرد. جامعۀ مدرن مبتنی بر تولید و مصرف، انسان را بردۀ خود میداند و آدمها را برای تولید و مصرف بیشتر میخواهد و آنها را بهگونهای تربیت میکند که برای دولتها کار کنند. همانطور هم که دیدیم دولتهایی که هراسی از افکار عمومی نداشتند، خیلی زود تعطیلیها را کنار گذاشتند و وارد فاز دیگری شدند که به آن ایمنی جمعی یا گلهای گفته میشود با این هدف که آدمها را خیلی سریع به حوزۀ کار بکشانند و فعالیتها از سر گرفته شود. این، روایت من از تأثیر کرونا بر جامعه است.
در اینکه کرونا جوانب مثبتی هم داشت، شکی نیست. شیوع کرونا یکسری مسائل را بهطور ریشهای دگرگون کرد؛ رویههایی را تغییر داد و متوقف کرد که ما در شرایط عادی تصورش را هم نمیکردیم. کرونا از یک طرف روابط خانوادگی را بیشتر کرد که میتوان گفت یکی از وجوه مثبت آن است اما از طرفی قطعاً تبعات منفی هم برای جامعه و روابط اجتماعی در پی داشته و دارد؛
بله، از نگاهی دیگر کرونا یک فاجعۀ انسانی بود که افراد زیادی را از بین برد و حتی به مرگ هم معنای دیگری داد. کسانی که در این دوران عزیزشان را از دست میدهند، حتی امکان عزاداری هم ندارند. رویکرد جامعۀ مدرن به مرگ افراد این است که خیلی سریع عزاداری کنید و دوباره به فرایندی که ما از شما میخواهیم برگردید و تبدیل به نیروی کار ما شوید. با شیوع کرونا مرگ آنقدر خطرناک و ترسناک شد که بازماندگان امکان سوگواری هم نداشتند. درواقع این روزها ترس دیگری فراتر از مرگ تولید شده و این هم از تبعات کرونا بود که مرگ را عادی کرد.
و اینکه افرادی که در این مدت بر اثر کرونا یا حوادث دیگر عزیزی را از دست میدهند، امکان سوگواری ندارند باعث میشود غمشان عمیقتر و ماندگارتر شود و در آینده هم مشکلاتی را برای آنها ایجاد کند که باید همین امروز برای آن فکری شود.
بله، همینطور است و این هم نوعی بر هم زدن نظم جوامع توسط کروناست. کرونا مردم را مجبور کرد نگاه دیگری به زندگی روزمرۀ خود و حتی به مرگ داشته باشند.
...
https://srmshq.ir/1utr8w
در شرایط عادی هم دشواریهای پرستاری را ببینند
گفتوگو با ناهید مساحی؛ پرستار
***
از همان اولین تماسی که برای هماهنگی گفتوگویمان گرفتم، با صدای مادرانه و مهربانش به گرمی پذیرای مصاحبه شد. وقتی در مصاحبه از مشکلات حرفۀ پرستاری پرسیدم و اینکه چه تقاضایی از مسئولان دارد، گفت «یکی از کارهایی که مسئولان میتوانند برای دلگرمی پرستاران انجام دهند، عمل کردن به وعدههایشان است!» بخش عظیمی از پرستارانی که این روزها جانشان را برای سلامتی جانهای مردم به خطر انداختهاند، هنوز وضعیت قراردادی مشخصی ندارند و به دلیل شرکتی بودن و عدم استخدام، همان حقوق و مزایای اندکی که در قبال سختی کار فراوان باید به آنها پرداخت شود را هم ندارند. «ناهید مساحی» عاشق کارش است و بیست سال است که با جان و دل و بدون هیچ چشمداشتی پرستارِ حال بد ماست؛ از آن پرستارهایی که شنیدن صدای آرام و مهربانش مرهمی بر درد بیمار است. در یک گفتوگوی تلفنی از او دربارۀ سختیهای مضاعف پرستاری در دوران کرونا پرسیدم.
***
کمی از خودتان بگویید؛ چند سال است که پرستار هستید؟ در کدام بیمارستان و در چه بخشی فعالیت دارید؟
من حدود ۲۰ سال است که در حرفۀ مقدس پرستاری خدمت میکنم و در حال حاضر در بخش عفونی بیمارستان افضلیپور کرمان مشغول انجام وظیفه هستم. مدرک تحصیلیام کارشناسی پرستاری است و دو فرزند دارم.
آیا از زمان شیوع کرونا تغییری در ساعات کار و محل خدمت شما به وجود آمده؟
بخش عفونی بیمارستان افضلیپور، خط مقدم مبارزه با کرونا در کرمان است. در این مدت ساعات کار ما فشردهتر و مرخصیهایمان کمتر شده و هر لحظه آمادۀ خدمت هستیم که در صورت نیاز بیمارستان بیش از ساعت شیفت خود حضور داشته باشیم. من و همکارانم هیچگاه و در هیچ شرایطی از خدمت به بیماران دریغ نداشتیم. با شیوع کرونا شیفتهای پشت سر هم و فشرده داریم. بعضی وقتها بهخاطر نیاز بیماران و کمک به همکاران شیفتهای ترکیبی هم داریم.
در حال حاضر و با توجه به مراقبتهای ویژهای که کادر درمان باید داشته باشند، چه کمبودهایی دارید؟ آیا همهی تجهیزاتی که کادر درمان و بیماران نیاز دارند را در اختیار دارید؟
من و اکثر همکاران به دلیل اینکه عاشق کارمان هستیم و با جان و دل در حرفۀ پرستاری انجاموظیفه میکنیم، از همان ابتدا کمبودها برایمان معنا نداشت و شرایط بحرانی و کمبود تجهیزات مانع کار ما نشد. روزهای اول کمبودهایی وجود داشت که با پشتکار همکاران و مسئولان برطرف شد؛ بهویژه با کمبود دستگاههای آیسییو روبهرو بودیم که آیسییوهای مسمومین، جراحی و جنرال را نیز جهت پذیرش بیماران مبتلا به کرونا آماده کردند و تا الآن مشکل خاصی نداشتیم. برای مواقع ضروری هم یک بخش برای بیماران داخلی تجهیز شده است. با شروع بحران کرونا مدیریت و پرسنل بیمارستان ما نهایت تلاششان را برای بهبود بیماران مبتلا به کرونا و خدمترسانی به آنها انجام دادند و با تلاشهای دلسوزانه و زحمات مدیر پرستاری، در حال حاضر کمبود تجهیزات نداریم.
پرستاری در دوران کرونا باعث چه محدودیتها و مشکلاتی در روابط شخصی و زندگی خانوادگی شما شده است؟
بهخاطر شیفتهای فشرده و مداوم، ساعتها از خانواده دور بوده و هستیم؛ در خانه هم باید نکات ایزولاسیون را رعایت کنیم، من در یک اتاق جدا هستم و فاصلهام را از فرزندان و همسرم رعایت میکنم؛ اینها بخشی از سختیها و محدودیتهای مضاعف ما در این روزهاست و جا دارد از خانوادهام بهخاطر اینکه نهایت همکاری را با من دارند، تشکر کنم. با شیوع کرونا هرگونه سفر و دید و بازدید را کنار گذاشتیم. من از ابتدای شیوع کرونا تا امروز هنوز نتوانستهام خواهر و برادرهایم را ببینم با اینکه آنها هم در کرمان هستند، هیچ رفت و آمدی با هم نداشتهایم، ارتباطمان فقط تلفنی و از طریق فضای مجازی بوده است.
درحالیکه خیلی از مردم متأسفانه مراقبتها و فاصلهگذاریها را کنار گذاشتهاند و رفتوآمدهای غیرضروری و حتی مهمانیهای خود را از سر گرفتهاند؛
بله متأسفانه؛ من و همۀ کادر درمان و پرستاران چند ماه است بستگان خود را ندیدهایم. همۀ مردم باید دید و بازدیدها و رفتوآمدهای غیرضروری را به حداقل ممکن برسانند.
از همکاران نزدیک شما کسی مبتلا شده؟ خودتان نگران این نیستید که مبتلا شوید؟ از ابتدای شیوع کرونا نخواستید مرخصی بگیرید؟
تعدادی از همکارانمان مبتلا شدهاند اما به لطف خدا چون زود متوجه شدند و خود را قرنطینه کردند، بهبود پیدا کردند. از همکارانی که من با آنها در ارتباط هستم خوشبختانه کسی فوت نکرده است. من اصلاً به مرخصی فکر نکردم و تا امروز توانستهام خالصانه در خدمت بیماران باشم. ترس و نگرانی برای همه هست، اما بیشترین نگرانی مربوط به کادر درمان است. از همان ابتدا که بیمار مبتلا به کرونا پذیرش میشود تا زمانی که مرخص میشود ما در ارتباط نزدیک و مستقیم با آنها هستیم؛ البته با رعایت نکات بهداشتی و شستوشوی مکرر دستها و استفاده از پوششهای حفاظتی، گان، ماسک، عینک و شیلد.
شما که در بخش عفونی کار میکنید حتماً قبل از کرونا هم تجربۀ مراقبت از بیماران بدحال و مبتلا به بیماریهای مسری را داشتهاید؛
بله و بر اساس همین تجربهها میدانم که در مواجهه با این شرایط بحرانی باید اول آرامش خود را حفظ کنیم. اوایل خیلیها میترسیدند و اوضاع وخیم بود اما من معتقدم نگرانی بدتر از خود بیماری است. ما باید خونسردی خود را حفظ کنیم. با استفاده از پوشش حفاظتی و رعایت فاصلهگذاری و ایزولاسیون، خطر ابتلا تا حد زیادی برطرف میشود. امیدواریم که به لطف خدا این روزها هم بگذرد.
از سختیهای پرستاری از بیماران مبتلا به کرونا بگویید؛ چه چیزی بیش از همه آزارتان میدهد و کار را برایتان سخت میکند؟
اوایل شیوع کرونا در اسفندماه که هوا گرم نبود، تحمل پوششهای حفاظتی دشوار بود و این روزها با شدت گرفتن گرمی هوا، واقعاً سخت و آزاردهنده شده؛ اما مجبوریم تحمل کنیم. زیر پوشش ضخیم گان که تمام بدن را میپوشاند مدام عرق میکنیم و ملزم به تحمل شرایط هستیم، ماسک را هم که باید در تمام ساعات شیفت استفاده کنیم.
از تجربیات متفاوتی که این دوران داشتید بگویید؛ آیا از این روزهای سخت و پراسترس، خاطرۀ خوبی هم دارید؟
پرستاری هر روز و هر لحظهاش خاطره است؛ در این دوران دیدن بیمارانی که با حال وخیم میآیند، بیماری که از شدت سرفه و تنگی نفس به دستگاه وصل بود و هفتهها در بخش آیسییو بستری بود و درنهایت با حال خوب مرخص میشود، بهترین خاطرۀ این روزهاست؛ بدترین خاطره هم دیدن بیمارانی است که با سن کم و با حال عمومی خوب و ظاهر مساعد مراجعه کردند اما ناگهان علائم شدید تنفسی پیدا کردند و در عرض چند ساعت به آیسییو منتقل شدند و بعد از ۲۴ ساعت فوت کردند؛ این دردناکترین تصویر این روزهای ماست که خیلی آزاردهنده است، بهخصوص اینکه این بیماران امکانِ داشتن همراهی هم ندارند و ما پرستاران مدام با آنها در ارتباط هستیم؛ مشاهدۀ از دنیا رفتن این بیماران بسیار دردناک و سخت است.
شما که از نزدیک با کرونا مواجه هستید و رنج بیماران مبتلا را لمس کردهاید، چه توصیه و صحبتی با مردم دارید؟
میدانیم که هنوز برای کرونا درمان و واکسنی کشف نشده، بالا رفتن آمارها هم نشان میدهد که تصور کم شدن کرونا در فصل گرما کاملاً غلط است؛ البته هنوز عدهای چنین تصوری دارند که باید بدانند ممکن است با موج جدید کرونا در فصل گرما روبهرو شویم و همهگیری کرونا تشدید شود و اوضاع روزبهروز وخیمتر شود. آمار مبتلایان کرونا در بیمارستان ما هم بالا رفته است. خواهشم از همشهریان و هماستانیهای عزیز این است که بیتوجه نباشند، فاصلهگذاری و مسائل بهداشتی را بهطور کامل رعایت کنند و از تردد غیرضروری پرهیز کنند. در اماکن عمومی و جمعهای چندنفره حتماً از ماسک استفاده کنند. پروتکلهای بهداشتی که مرتباً از سوی دانشگاه علوم پزشکی و رسانهها اعلام میشود را رعایت کنند. از سفرهای غیرضروری و حضور در اجتماعات و مراسم عروسی و عزا جداً پرهیز کنند. در صورتی که کوچکترین علامتی داشتند خود را در منزل قرنطینه کنند چراکه تا ۱۴ روز امکان انتقال ویروس را دارند. اگر علائم تب، بدندرد، سرفه و گلودرد داشتند حتماً به پزشک مراجعه کنند و از مصرف خودسرانۀ آنتیبیوتیکها جداً پرهیز کنند. مردم باید ترس منطقی از کرونا را داشته باشند، این به نفع خودشان است. میتوان گفت داشتن ترس منطقی از کرونا و رعایت اصول و پروتکلهای بهداشتی تنها راه پیشگیری در شرایط حاضر است و میتواند کار پرسنل بیمارستانی و کادر درمان را هم کمتر کند.
چه خواستهای از مسئولان دارید؟ پرستاری جزو مشاغل بسیار سخت است و من فکر میکنم تا کسی عاشق این کار نباشد و روح بزرگی نداشته باشد، نمیتواند از پس سختیهای آن برآید؛ قبل از شرایط کرونا چقدر از شرایط کارتان راضی بودید؟ الآن وضعیت چطور است؟ آیا با وجود چند برابر شدن سختیها و خطراتی که کار در این شرایط برای شما دارد، تلاشی از سوی مسئولان برای دلگرم شدن پرستاران و قدردانی از زحمات آنها انجام شده است؟
تلاش ما برای بهبودی بیماران و کم شدن خطر کرونا در جامعه است، از مسئولان هم انتظار داریم همۀ اقدامات و تصمیماتشان برای حفظ سلامتی مردم باشد. یکی از کارهایی که مسئولان میتوانند برای دلگرمی پرستاران انجام دهند، عمل کردن به وعدههایشان است؛ بخش عظیمی از کارکنان عرصۀ سلامت را نیروهای قراردادی و تبصره تشکیل میدهند که از حقوق و مزایای بهمراتب کمتری برخوردارند و ناخواسته ممکن است بر انگیزه و تلاش آنها اثر منفی گذاشته و زحماتشان را مخدوش کند. ادامۀ این وضعیت نوعی حس عدم اطمینان را در پی دارد و افراد را نسبت به آیندۀ شغلیشان مردد میسازد. خواهشم این است که با توجه به مصوبات و ظرفیتهای قانونی، تمهیدات لازم را نسبت به تعیین تکلیف وضعیت این افراد به کار گیرند.
در نهایت جا دارد که از ریاست بیمارستان آقای دکتر حیاتبخش و تمام پزشکان بخش عفونی، آقایان دکتر فرخنیا، دکتر یوسفی، دکتر صرافزاده و دکتر ابوسعیدی و مدیر پرستاری، سرکارخانم هاشمی و همۀ همکارانم تشکر ویژه داشته باشیم.
https://srmshq.ir/zgb8lm
تجربیات و مشاهدات یک ایرانی مقیم کانادا از نحوۀ برخورد این کشور با کرونا
***
کرونا یک بیماری شخصی تلقی نمیشود. این بیماری بهعنوان یک همهگیری بینالمللی همه کشورهای جهان را بهنوعی درگیر کرد و قوانین و رعایت موارد پیشگیرانه در هر کشوری میتوانست بر کشورهای دیگر هم تأثیر بگذارد. محمد رمضانی که روزگاری دوران دانشجویی خود را در شته عمران در دانشگاه شهید باهنر کرمان سپری کرده است اکنون در کشور کانادا و در شهر اتاوا مشغول تحصیل و تدریس و انجام پروژههای عمرانی است. بیمناسبت ندیدیم تا با او در مورد تجربیات و مشاهداتش از وضعیت شیوع کرونا در کانادا به گفتوگو بنشینیم. تجربیاتی که میتواند برای ما هم جالبتوجه و خواندنی باشد...
در مورد رویدادهای پس از شیوع کرونا در کانادا و از تجربیات خودتان اگر ممکن است صحبت کنید...
در مورد کانادا یکسری قوانین دولت مرکزی گذاشته بود و یکسری قوانین هم که استانها و شهرداریها وضع کردند. اینجا استانها قدرت اجرایی زیادی دارند و بخش زیادی از قوانین و محدودیتهای مربوط به کووید ۱۹ هم در استانها وضع شد.
قوانین و محدودیتهای مربوط به این بیماری هم استان به استان با توجه به طبیعت و شرایط متفاوتی که دارند فرق میکند. در بعضی استانها این بیماری کمتر شیوع پیدا کرد ولی استانهایی که بیشتر در جریانش هستم انتاریو و کبک هستند در شرق کانادا با مجموع حدود ۲۳ میلیون جمعیت، ۶۲ درصد جمعیت ۳۷ میلیونی کانادا را در خود جای دادهاند. متأسفانه تا آخر ماه می ۹۵ درصد از تلفات کرونا در این دو استان بوده است. در استان انتاریو با حدود ۱۵ میلیون جمعیت تا روز آخر ماه می ۲۳۲۹ نفر در اثر کرونا جان باختهاند و در استان کبک با کمی بیش از ۸ میلیون نفر جمعیت تا آخر ماه می ۴۸۵۴ نفر در اثر کرونا فوت کردند. الآن که ما با هم صحبت میکنیم آخرین روزهای ماه می هست، تقریباً میشود گفت روزانه در انتاریو بین ۲۰ تا ۵۰ نفر جان میبازند در اثر این بیماری و در استان کبک روزانه بین ۳۵ تا ۱۰۰ نفر. البته تعداد تلفات با سرعت در حال کاهش است.
این قوانین و محدودیتها از چه زمانی وضع شد؟
تا زمانی که اولین افراد مبتلا به کرونا شناسایی نشده بود محدودیتها وجود نداشت و همه فقط از اخبار میشنیدند که در چین یا کشورهای دیگر چه اتفاقی افتاده است. صحبت دربارهاش زیاد میشد، ولی اقدام خاصی نمیشد فقط مسئولین توصیه میکردند که مایحتاج ضروری برای یکی دو هفته خریداری شود. تا اینکه وجود افراد مبتلا در شهرهای کانادا گزارش شد و طبیعتاً اولین گزارشها مربوط به مسافرانی بود که به کشور کانادا برمیگشتند.
بعد از اولین موارد شناسایی شده، قانون قرنطینه اجباری به مدت دو هفته برای همه افرادی که از کشورهای چین، ایران، کره جنوبی به کانادا میآمدند وضع شد و بعد با گسترش کرونا در بقیه کشورها، تمام افرادی که از خارج از کانادا وارد میشدند لازم بود ۱۴ روز قرنطینه شوند. در همان هفتههای اول که دیدند تعداد مبتلایان بهسرعت در حال افزایش است، تعطیلی سالیانه مدارس استان انتاریو را که در ماه مارچ است برای دو هفته تمدید کردند و بعد هم تا پایان سال تحصیلی تمدید شد. یکی از مهمترین اتفاقها همین تعطیلی مدارس بود چون وقتی مدرسه تعطیل شد، پدر یا مادرها هم نمیتوانستند سرکار بروند و عملاً بسیاری مشاغل بهصورت غیررسمی تحت تأثیر قرار گرفت. اینجا هم اینطور نبود که همه توصیههای بهداشتی را بهصورت کامل رعایت کنند، خیلیها جدی نمیگرفتند و بدون رعایت حداقل فاصله و یا بدون ماسک رفتوآمد میکردند. الآن تقریباً سه ماه از آن روزها گذشته و مردم در همه جای دنیا خیلی باتجربه و محتاطتر شدهاند و مثلاً وضعیت بد ایتالیا و آن تلفات شدید را دیدهاند و خطر را بهتر حس کردهاند.
پس قوانین اجرایی شد و محدودیت اصلی زمانی آغاز شد که دولتهای استانی فعالیت بیشتر مشاغل را محدود کردند و اعلام شد فقط کارکنان خدمات ضروری حق دارند سرکار بروند. تقریباً همه مغازهها (غیر از سوپرمارکتها و فروشگاههای مواد خوراکی و بهداشتی)، مراکز خرید، پارکها، رستورانها، تجمعات، مراکز دینی، جشنوارهها، مسابقات ورزشی همه و همه تعطیل شد. روزهای اول تخطی از این دستور جریمه نداشت اما خیلی زود جریمه هم وضع شد و جریمههای خیلی سنگینی بود که اگر کسی بیرون برود، این جریمهها شاملش میشد. در مرز استانها هم پلیس گذاشتند که کسی از این استان به آن استان نرود و گفتند هر کس خارج از کشور است سریع برگردد چون مرزهای ورود به کشور هم بسته میشود و کشورهای دیگر هم مرزهایشان را میبندند که بستند.
یک نکتهای هم که خیلی مهم است به آن توجه شود، تفاوت سیاستهای کشورهایی ست که بهداشت و درمان در آن در تعهد دولت است و این دولت خیلی بیشتر مراقبت میکند و قوانین سختگیرانه تری میگذارد زیرا هر کسی که بیمار میشود باید خرجش را بدهد و اگر سرکار هم نرود، بیمه بیکاری دارد و باید خرج آن را هم بدهد. بخشی از این قوانینی که شما میبینید سختگیرانه بوده برای این است که بهداشت و درمان در کانادا در تعهد دولت است.
وعده حمایت هم داده شد؟
بله! خیلی زود هم دولت اعلام کرد که بستههای حمایتی پیشبینی کرده در انواع مختلف و برای گروههای مختلف (افراد عادی، شرکتهای کوچک و متوسط، شرکتهای بزرگ، معلولین، دانشآموزان، سالمندان، بومیان و غیره). جدولی از سوی دولت ارائه و کمکها به جامعه هدف مشخص شد. خیلیها اینجا بیمه بیکاری دارند ولی هستند افراد شاغلی که بیمه بیکاری ندارد (مثل خویشفرماها و خود اشتغالها) اما دولت به افرادی که بیمه بیکاری نداشتند هر ماه دو هزار دلار پرداخت کرد و تا امروز دولت حدود چهل میلیارد دلار در قالب این طرح به بیش از هشت میلیون نفر پول پرداخت کرده. همچنین به شرکتها وام داد که اجارههایشان را بدهند و نیروهایشان را هم در حد امکان اخراج نکنند. پرداخت قبوض خدمات شهری هم به تأخیر افتاد. به بانکها دستور دادند که اگر کسی قسط (وام مسکن یا خودرو) دارد این چند ماه قسط را نگیرد، سودش را هم برایش حساب نکنند، جریمه هم نکنند و بعداً قسطها را پرداخت کنند. طرح کمکی مشابهی هم برای کمک به دانشجویان تصویب و اجرا شد (CESB) و برای دانشجویانی هم که کار نداشتند ماهانه مبلغی را اختصاص دادند که بتوانند این ایام سخت را از سپری کنند. اگر اشتباه نکنم، حدود هشت میلیون کانادایی از این طرح استفاده کردهاند و حدود ۱۹۰ هزار نفر از افرادی که از طرح حمایتی، ماهی دو هزار دلار استفاده کرده بودند و بعد متوجه شدند این طرح شامل حال آنها نمیشده، پول را به حساب دولت برگرداندند.
وضعیت بیمارستانها چگونه بود؟
در آغاز، عده زیادی از کسانی که در بیمارستانها بودند و شرایطشان اورژانسی نبود را از بیمارستانها ترخیص و مراکزی را برایشان آماده کردند تا ظرفیت خالی بیمارستانی ایجاد شود چون کانادا بهصورت عادی هم ظرفیت بیمارستانیاش تقریباً پر است و بیمارستانها در بیشتر مواقع بهصورت ظرفیت کامل خدمات ارائه میکنند و با این کاری که انجام دادند فردی که فرض کنید مثلاً در بیمارستان بود و پایش شکسته بود یا بیماری داشت که میشد در کلینیکهای سادهتر یا منزل به آنها رسیدگی شود را مرخص کردند و یک ظرفیت چنددرصدی برای بیمارستانها به وجود آوردند که اگر این موج شدید شود با مشکل مواجه نشوند.
یک بحث مهم در این بیماری رعایت نکات بهداشتی توسط مردم است در این مورد هم اگر ممکن است توضیح بدهید...
همینجا هم که اسمش کشور توسعه یافته است، همه آدمها مثل هم نیستند و بعضی آدمها قوانین را کامل رعایت نمیکنند و مجبور شدند قوانین خیلی سختگیرانه را بگذارند و روی پلها پلیس ایستاده بود که چرا از این سوی پل میروی آن سمت و برعکس، محل کارت کجاست، چی میخواهی بخری، چرا آن فروشگاه میروی چرا از این فروشگاه نمیخری، یعنی همه اینها را سؤال و جواب میکردند و حق هم داشتند، جریمه کنند.
نظارتهای دولتی به چه صورت هست؟
نکتهای که میشود دید، مبارزه با گرانفروشی است. در صفحه اول وبسایت همه استانها و جاهای مختلف شماره تلفن برای گزارش انواع گرانفروشیها دیده میشود. دولت هم اعلام کرد ما با توجه به اینکه الآن محدودیت داریم ممکن است همه گزارشها را نتوانیم بهسرعت اقدام کنیم ولی بهمرور یکییکی با توجه به اسناد و مدارکی که افراد ارائه میکنند، سراغ این افراد میروند، دادگاه تشکیل میدهند و در صورت محکومیت جریمه میکنند.
صحبت تکمیلی هم اگر هست بفرمایید...
یک موضوع که باید عنوان کنم این است که از اولین کسانی که در شهر اتاوا به بیماری کرونا مبتلا شد، همسر نخستوزیر بود و قاعدتاً نخستوزیر جزو اولین نفراتی بود که بهنوعی قرنطینه شد و به نظر من این قضیه بر سرعت شکلگیری قوانین قرنطینه تأثیر گذاشت.
در خصوص بازگشاییها هم صحبتی که نخستوزیر و استانداران کردند این بود که بخشی از بازگشاییها در این ایام از روی اجبار است و نه از روی تمایل؛ یعنی گفتند تعطیلی صنایع و ادارات بیش از این از نظر اقتصادی برای دولت میسر نیست. با اعداد و ارقام نشان دادند اگر افراد زیادی بیکار شوند و نتوانند کارکنند چه اتفاقی میافتد و با اینکه کانادا کشور ثروتمندی است و منابع زیادی دارد اما دولت میلیاردها دلار منابع برای کمک به صنایع تزریق کرده و اگر قرار باشد سه ماه دیگر اضافه شود عواقب بدی خواهد داشت و اینها از یک جایی به بعد از توان کشور خارج میشود؛ و علت اینکه دولت با بازگشایی مرحلهای موافقت کرده، به این معنی نیست که خطر از بین رفته بلکه بازگشایی میشود که چرخ اقتصاد کشور بچرخد و جلوی ضررهای اقتصادی گرفته شود. دولت از عواقب بازگشایی مطلع است و پیشبینی میکند مبتلایان افزایش یابند و در صورت افزایش شدید مبتلایان، محدودیتهای دولتی مجدداً برقرار میشود.
کارشناسی علوم تربیتی
https://srmshq.ir/5utbo7
این روزها با هرکس و از هر دری که صحبت میکنیم امکان ندارد از خستگی و دلتنگیهای خانهنشینی و قرنطینه و اوضاع نابسامان اقتصادی حرفی به میان نیاورد. خانهنشینیهایی که گمان میکردیم چندان دوام نمیآورد و دوباره همه چیز خیلی زود به روال عادی برمیگردد اما اکنون ماههاست درگیر ویروسی هستیم به نام کرونا یا کویید ۱۹ که نیازی به معرفی ندارد و کمتر کسی است که این روزها به مدد رسانهها و شبکههای اجتماعی نتواند سخنرانی قرایی در مورد این بیماری از انتقال گرفته تا علائم و نکات بهداشتی برایمان ارائه دهد.
با آمدن این ویروس بسیاری از هموطنان و عزیزانمان را از دست دادیم و بسیاری از اصناف و مشاغل تعطیل شدند و دچار اوضاع نابسامان اقتصادی شدیم و اقشار آسیبپذیر جامعه این بار بیشترین آسیب را در مواجهه با این بیماری بر خود دیدند. کمبود ماسک و وسایل بهداشتی خستگی مضاعف کادر درمان و همه و همه مسائل و مشکلاتی بودند که با آنها مواجه شدیم و تا به امروز هم با آن درگیر هستیم و این مسئله را نمیتوان انکار کرد؛ اما در مواجهه با این ویروس شاید یکی دیگر از مسائل ترس و استرس، به علت انتقال ویروس به خودمان و عزیزانمان است و پیامدهای بعد از آن... در خانه ماندن و قرنطینگی باعث شده که بیشتر به تلویزیون، رسانه و تلفن همراه پناه ببریم؛ و شاید الآن کودکانی داریم که به علت تعطیلی مدارس تماموقت درگیر تلویزیون، آیپد، تبلت و... هستند و ما هم از صبح تا شب روی کاناپه دراز کشیدهایم و مشغول چت کردن و بررسی اخبار و آمار کرونا هستیم؛ و اگر وقت کنیم و نگاهی به آیینه بیندازیم تازه متوجه میشویم چقدر چاق و کسالتآور شدهایم و آنوقت آهی میکشیم و باز تلفن همراهمان را برمیداریم و اینبار روی کاناپه دراز میکشیم، چت میکنیم و از چاقی و کلسترول بالایمان برای دوستانمان حرف میزنیم... و میگوییم لعنت به کرونا ببین با من چکار کرده؛ و نهایتاً اگر خیلی به خودمان فشار بیاوریم افسرده میشویم و اینبار بیشتر وقتمان را کنار پنجره میگذرانیم و آه میکشیم و گهگداری نگاهی به فرزندان غمگین و تنهایمان میاندازیم و باز روز از نو.
در کنار این اوضاع به علت کمتر شدن ساعات کاری آقایان عدهای هم هستیم که مدام در حال جنگ ودعوا با یکدیگر هستیم و کودکانمان اگر قبلاً کمتر شاهد دعواهای ما بودند الآن تماموقت تماشاگرند.
اگر این وضع ادامه پیدا کند فکر نمیکنم خانوادهای باشد که از کرونا جان سالم بدر برده باشند اما از طلاق. افسردگی. کودکان افسرده و کسل و... نجات پیدا کرده باشد.
رسانهها، آگاهی دادن یا ترساندن؟
همۀ ما یا به رسانهها و شبکههای اجتماعی دسترسی داریم و یا بهنوعی از طریق دیگران در جریان اخبار و اتفاقات این روزها قرار میگیریم؛ اما آیا تمامی اخبار و اطلاعات شبکههای اجتماعی را میتوان پذیرفت؟
در بسیاری از مواقع با اغراق و گزافهگویی در بسیاری از اخبار و اطلاعات منابع اطلاعرسانی و (شبکههای اجتماعی) روبهرو هستیم و آنقدر در دنیای مجازی غرق شدهایم که هر نوع خبری از هر منبعی را میپذیریم و خودمان نیز آن را انتشار میدهیم تا با خیال خودمان خدمتی به دیگران بکنیم؛ اما نکته حائز اهمیت اینجاست که ما اکنون درگیر ویروسی بنام کرونا هستیم؛ و
این را باید پذیرفت، پذیرفتن یک واقعه و مشکل بیش از اینکه نیاز به دستپاچگی و اغتشاش افکار داشته باشد نیاز به کنترل و انجام اقدامات پیشگیرانه دارد.
افراد زیادی را میشناسم که این روزها چشم باز نکردهاند دست زیر بالش خود میبرند و دنبال تلفن همراهشان میگردند تا اوضاع را بررسی کنند و به همسر و فرزندانشان اطلاعرسانی کنند و هر روز شوک و استرس لازم را به خانواده خود میدهند و بعد از منزل برای سر کار رفتن اقدام میکنند. این در حالی است که اعضای خانواده در دوران قرنطینگی نیاز به آرامش دارند و رساندن اخبار به آنها جز استرس و ترس حاصل دیگری برایشان ندارد. (استرس دادن به اعضای خانواده در مواجهه با این ویروس وظیفه هیچکس نیست و این روزها تمام اعضای خانواده بهنوبه خود در جریان این بیماری هستند).
شاید بهتر باشد در نقش والدین از خواب که برمیخیزیم در مقابل پنجره و در نور ملایم آفتاب صبحانهای برای فرزندانمان تدارک ببینیم و بعد از یک نرمش ملایم با آسایش در کنار یکدیگر صبحانه بخوریم.
شاید بد نباشد اگر تعدادی کتاب سفارش دهیم و بهجای سرگرم شدن تماموقت با تلفن همراه با کودکمان به کتابخوانی بپردازیم و مهارت مطالعه کردن را در کودکمان نهادینه کنیم.
قرنطینگی شاید معایب زیادی دارد اما حداقل فرصت بیشتر وقت گذراندن با فرزندان و همسرمان را به ما میدهد چرا اکنون که مجبور به خانه ماندن هستیم در کنار یکدیگر لذت نبریم؟...
فرصت خوبی است برای یاد گرفتن انواع بازیها و مهارتها و آموزش دادن به کودکمان که این روزها شاید بیشتر احساسش میکنیم در حالی که قبلاً آنقدر درگیر خرید و وقتگذرانی با دوستان و امور گوناگون بودیم که کودکمان برایمان کمرنگ شده بود.
نکات بهداشتی را رعایت کنیم اما دچار وسواس فکری و عملی که بیشتر مربوط به نظافت است نشویم.
دوستی را میشناسم که این روزها در خانه انواع شیرینیها را یاد گرفته و با لبخند میگوید که قصد دارد در یک شیرینی فروشی مشغول شود.
دوستی دیگر میگوید تازه متوجه شده چقدر از فرزندش دور شده و حتی نمیدانسته که کودکش مدتی است ناخنهایش را میجود و شبها کابوس میبیند.
به اخبار و اطلاعات دقیق اعتماد کنیم، اصول و نکات لازم در مواجهه با این بیماری را به کار بندیم، و به زندگی بدون ترس و استرس ادامه دهیم. قرار نیست در خانه بمانیم و افسرده شویم قرار نیست در خانه ماندن از ما فردی با ده کیلو اضافهوزن و خلق خشن بسازد که بجای ویروس کرونا چربی و قند و کلسترول ما را از پای درآورد. قرار است با یک ویروس مقابله کنیم و در مقابل آن پیروز واقعی ما باشیم.
https://srmshq.ir/1u6bvs
دوازده سیزده سال پیش بود که من یک دختر خیلی جوان بودم و تازه از چارچوب مدرسه رها شده و داشتم محیطهای اجتماعی بزرگتر مثل دانشگاه و محل کار و خیابان را تجربه میکردم. پر از انرژی جوانی بودم، پر از آرزو، پر از انگیزه برای تجربه کردن هر چیزی.
مثل هر دختر جوانی میخواستم زیبا و جذاب باشم. گاهی شیطنت میکردم و گاهی دلبری. حال و هوای عجیبی داشتم، نه خودم را دیگر دختربچهای میدانستم که محتاج مراقبت و حمایت است و نه آنقدر باتجربه و پخته بودم که خانوادهام بتوانند با خیال راحت اجازه دهند که مستقل باشم؛ اما با تمام وجود سعی میکردم قاطی آدمبزرگها بُر بخورم و به هر روشی به همه ثابت کنم که دیگر بزرگ شدهام و ادعای استقلال کنم.
آن روزها تازه خبرنگار شده بودم. چیزی که از بچگی آرزویش را داشتم. چیزی که برای آدم ماجراجو و جسور و بیکلهای مثل من هیجانانگیز و رضایتبخش بود.
بهمرور بهواسطۀ کارم ساعات بیشتری دور از خانه بودم. کمکم اجازه گرفتن و توضیح دادن برای بیرون رفتن از خانه را کنار گذاشته بودم تا خانواده به قبول این واقعیت برسند که دیگر بزرگ شدهام!
هر وقت میپرسیدند کجا میروی؟ جواب من یک کلمه بود: سرکار و وقتی سؤال میکردند کی برمیگردی؟ پاسخ فقط این بود: مشخص نیست. پدر و مادر بیچاره هم با هزار نگرانی مرا راهی میکردند و احتمالاً به خدا میسپردند.
وقتی بازگشتم دیر میشد تنها امیدشان تلفن همراه بود که زنگ بزنند و جویای حالم شوند؛ و خدا میداند اگر گوشی را جواب نمیدادم یا در دسترس نبودم یا خاموش بود، چه بر دلشان میگذشت!
اولین بار که حدود ساعت یازده و ربع شب برگشتم و دست بر قضا تلفن همراهم را جا گذاشته بودم، پدرم حدود یک ساعت مضطرب و نگران سر کوچه ایستاده بود تا بیایم، مادر هم شاید دست به دعا و نذر و نیاز که سلامت برگردم. وقتی برگشتم پدرم از دیدن من خوشحال شد ولی سعی داشت جوری رفتار کند که من متوجه اشتباهم شوم. آن شب نشستیم و حرف زدیم. عذرخواهی کردم و قول دادم هر وقت به هر دلیلی قرار شد دیرتر به خانه برگردم حتماً تماس بگیرم و اطلاع دهم.
یک سال بعد که من از دید خودم مستقلتر شده بودم و خودم را آدمبزرگ حساب میکردم، برای اولین بار وارد یک رابطه عاطفی شدم. مثل هر دختر نوزده سالهای اولین تجربۀ عاطفی برای من شیرین بود و جذاب اما مطرح کردن این موضوع با خانواده کمی سخت بود. به هر حال مطرح شد و همانطور که انتظار داشتم پدرم احساس من را جدی گرفت و به من حق انتخاب داد. اعتماد خانواده به من و احترامشان به تصمیمم باعث شد احساس مسئولیت بیشتری کنم و بیشتر نگران باشم که نکند انتخاب اشتباهی کرده باشم. چند ماه از شروع این رابطه گذشت که مطمئن شدم از این احساس و انتخاب ازدواج خوبی درنمیآید. تمام کردن آن رابطه با همۀ وابستگی و حرف و حدیثهای اطرافیان، سختتر از چیزی بود که از عهدهام بر بیاد؛ اما مسئولیت اشتباهم را قبول کردم و تمامش کردم! وقتی تمام شد خودم را برای سرزنش پدر و مادرم آماده کرده بودم. حق هم میدادم؛ اما چنین نشد! پدرم مرا در آغوش گرفت و فقط یک جمله گفت: اتفاقی نیفتاده بابا! خدا رو شکر اگه قرار بود به هم بخوره الآن به هم خورد!
و خدا میداند چقدر این حرف آرامم کرد. بعد از آن سعی کردم در انتخابهام دقت بیشتری داشته باشم ولی باز هم هر جا اشتباهی کردم، خانوادهام حمایتم کردند.
آن دختر هجده، نوزده سالۀ دانشجو و خبرنگار حالا یک زن سی سالۀ روانشناس است که سالهاست درگیر جلسات مشاورۀ پیش از ازدواج و پیش از طلاق خیلیها شده.
شاید الآن بیشتر از همیشه معنی خیلی چیزها را میدانم، معنی انتخاب، معنی تجربه کردن، معنی اشتباه کردن، معنی حمایت، معنی خشونت...
اخبار تلخ قتلهای اخیر فکر و احساسم را بدجوری درگیر کرده. هنوز داغ رومینا با آن شال آبی و آن لبخند معصومانه تازه بود که داغ ریحانه عامری با همه زیبایی و طراوت جوانیاش بر دلمان نشست. نمیخواهم مثل کارشناسان روانشناسی و جامعهشناسی این موضوع را تحلیل کنم، اما من دختر همین سرزمینم، دختر همین فرهنگ با همۀ خوب و بدش.
پدرِ دیپلم عامی من همیشه با رفتار توأم با حمایتش از من یک دختر با عزتنفس ساخت، به من حق انتخاب داد، حق اشتباه داد و اجازه داد که رشد کنم. حالا اینهمه کارشناس و کاربلد و تحلیلگر و قانونگذار چکار میکنند که دختران کشورم باید هر روز به جرم جوانی پرپر شوند.
واقعاً ضعف کار کجاست؟! اینکه سیستم تشخیصی کارآمدی برای بیماران روانی وجود ندارد و خیلی راحت در جامعه زندگی میکنند؟ اینکه برای ازدواج هیچگونه تأیید صلاحیت روانی نیاز نیست. اینکه به خانوادهها و دختران در مورد حق و حقوقشان هیچ آگاهیای داده نمیشود؟ اینکه در موارد مشابه خشونت ارگانهای مربوطه فقط و فقط سعی در شانه خالی کردن از بار مسئولیتشان داشتند؟ اینکه در قانون ما پدرِ قاتل خود ولی دم هم هست؟ یا اینکه قانونگذاران ما هیچوقت یک فکر اساسی برای حمایت از زنان و دختران بد سرپرست و بیپناه نکردند؟